زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
تنـگ غـروب و گریـۀ بی اخـتـیار بـاد آیـد به گـوش شـیـون مرثـیّه وار بـاد زیـبـاتـریـن سـتــارۀ دنـبـالـه دار نـی افتاده است گیـسویـتان در مسیـر باد مویت سپیدتر شده از چند روز پیش یا نه! نشسته برسر و رویت غبارباد بنگرچگونه حقّ مرا غصب کرده است بـوسیـدن لـبـان تو در انـحـصـار باد بـا گـیـسـوان شـانـه زده دلـربـاتـری مبهوت ومات ماندم ازاین شاهکارباد روح ازتنم جدا شده، سوی تو میدود ای سیب سرخ زخمیِ درچشمه سار باد زیبـاتـر از همـیشه به آفـاق می روی قـقـنوس پَـر گشوده میان شـرار بـاد |